سکوت  را خرده می گیرند،
و کلام را به درگاه واهی ِ وهم ِ
موروثیشان،
-تسبیح کنان-
خنجر بر گلو
می نهند.
در روشنایی روز،
انسانیت،
این تنها مطاع ِ انسان بودن،
به گونه ی خیس ِ کودکی می فروشند،
و شباهنگام،
سر به خاک می سایند ...


تنها تو می دانی،
زجر دانستن را،
آنگاه که گفتن را
هوده ای در میان نیست.
و درد نگفتن را،
به گاه ِ لذتی ،
بی انکار دانستن.
و تنها تو می فهمی،
وسوسه ی میان گفتن و
نگفتن را...

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:26 ق.ظ http://tricks.blogsky.com

سلام
واقعا خوشحالم از اینکه به وبلاگ شما سر زدم واقعا وبلاگ جالبی دارید
به من هم سر بزن

KoUrOsH شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:24 ق.ظ http://hasratparvaz.blogsky.com/

salam!

khodaee matne khaili zibaee bood

mowafagh bashi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد