نگهبان چهار راه،
ّّبیداری شب گذشته را،
آسوده در میانه ی میدان،
به خواب رفته است.
و چراغ،
در حالت احتیاط،
زرد مانده است ...
اینجا،
در این تلاطم پر دود،
ما عابران پیاده،
جواز عبور را،
با گام استوار خویش،
رقم می زنیم ...
گامی که،
گرچه بر سپید و سیاه،
ولی
رو به جلو،
رو به عبور می نهیم.
!!

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
Friends دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:25 ق.ظ http://friends.blogsky.com

''ناراحت کننده ترین بخش مراسم تدفین،
رستورانه!''
خیلی جالب بود...

خزان نوشت دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:00 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

سلام. ممنون از انیمشن که دادی!
راستی کاش اینجا هم پلیس هاش بیدار بودنند و عابرا عبور می کردنند. کاش چراغ قرمز ها دست اونا نبود! کاش...

لیلوا سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:21 ق.ظ http://khazan83.blogspot.com


بغض یی که نه فرو میرود
و نه می شکندآسان
مانده ست
چون یلدایِ سردِ سکوت
بر پیکرِ آسمان
ستارگان به قهر رفته اند
تو گوئی چون من سوگوارند
ناگفته نماند
به حسرت و در اندیشه ی شقایقها
یخ زده ست فریاد ، فریاد … ها
و من
بی بهار چشمانت
سرما زده ی
سپیدای بلند زمستان …

دمدمی چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:39 ب.ظ http://daam.blogsky.com/

بابا یکم سیاسی... ۱۶ آذرها!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد