یک شب،
آهسته،
به خوابم پا گذاشتی..
و من،
چشمانم را ،
به طنین قدمهایت دوختم...
.
.
.
آن شب،
چشمان دوخته ام را نشکافتم ...
.
.
.
و امشب،
هزار سال است،
که دیگر هیچ چیز نمی بینم...
حتی
خوابی که تو،
آهسته به آن پا بگذاری...

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد