گفتند:
 -آنک بهار!
 خندیدیم.
 گونه بر بوسه سپردیم و جامه بر تن نو کردیم...
 آویز روزشمار را رقمی افزودیم
            و نیز عمر از کف شده را ...
کسی ولی آیا در آن خانه کاهگلی نیز باور می کند که بهار آمده باشد،
آنجا که درخت گوشه حیاط هم از ترس آنکه مبادا کودکی یتیم،بهار را بفهد،امسال را شکوفه نداد...

؟!

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
خزان نوشت چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:34 ب.ظ

سلام و بهارت مبارک . هر چند دور ... هرچند دیر....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد