بی همگان به سر شود.
بی تو هم ایضآ بهکذا...


 

 

هنوز هم یک پایش می لنگد،بازویش را می گیرم و کشان کشان می برمش کنار دیوار،رنگ پریده و رنجور است،مثل چند سال پیش،فقط کمی بزرگتر شده... نمی دانم با این احساس رنگ پریده،که یک پایش همیشه می لنگد می توان ادامه داد یا نه؟!...

 

 

هشت پا جونور خوبیه وقتی که خودت یکی از پاهاش باشی و دیگران و ببلعی!
هشت پا جونور بَدیه وقتی که یکی از پاهاش نباشی و راحت کلکت کَنده بشه.
هی هی عدالت جون!تو قبلنا اسمت هشت پا نبوده؟!
من یه پا اَم،تو هم یه پایی
جای ما تو کله بوده
کله هه یکی دیگه س که از ۱۰۰ سال پیشم کله بوده...!!!

 

 

ادعای بی‌سند قبول نمی‌کنیم؛

 حتی از شما مشتری‌ ِ گرامی!


چه بازی ِ قشنگی بود.
کول سواری برفدونه ها،رو شاخه کاج.
ده به ده،
صد به صد،
هزار به هزار...
می پریدن رو کولش و اون بی صدا،گوش به خنده های شاد اونا سپرده بود.
اما یهو،نمی دونم چی شد؟!
یهو همه چی بهم ریخت.
شاخه لرزید و همه برفدونه ها رو ریخت تو حوض،
رو سر ماهی کوچولوهای سرمایی.
نمی دونم چی شده بود.
اما هرچی که بود،
حسابی حال درخت رو زیر و رو کرده بود.
می دونی،
یه جورایی فکر کنم درخته ترسیده بود.
شاید ترسیده بود که یه وقت زیادی به برفدونه ها عادت کنه.
خب آخه می دونی،
خیلی بده که یه درخت ،عاشق برفدونه ها بشه!!!
درختی که عاشق برفدونه ها بشه،
دیگه با درخت مرده،هیچ فرقی نمی کنه!
می شه،
درختی که دشمن آفتابه!
وای از دشمنی آفتاب و برف!!!.....
اما به هر حال شاخه عاقلی بود.
قبل از اینکه درد عشق، کمرشو بشکنه،
با یه خمیدگی کوچیک،
خودشو از شر هر چی برفدونه اس،راحت کرد.
حالا یه دور جدید رو با برفدونه های جدید شروع کرده بود.
.
.
.
نتیجه گیری غیر عشقی:با یه خمیدگی کوچیک ،جلوی شکستای بزرگ رو می شه گرفت!!!




چه مدت است که اشیا
به حرف های ما گوش می دهند
و به جدی ترین آنها
می خندند؟؟؟



خدایا!
میشه من امسال،
لیست عزل و نصب ها رو بدم امام زمان امضا کنه؟؟؟؟؟
قبلآ از همکاریت مرسی!!