هی
بیچاره دختره
بیچاره دختره دلش هی خوش بود
هی هی هی ...
خب راستش گور بابای دختره
هیچی
همین بود!
قصه ها همیشه زود تموم میشن
من قصه میخوام
یه قصه که فقط مال خودم باشه.
یه قصه که توش خودم باشم ویه جاده که هیشکی ازش نگذره.
بعد جسدم،یعنی اون قسمت مجازیم رو بذارم وسط جاده هه که بخوابه،دیگه هم بلند نشه.
خودمم هی تنهایی بشینم کنار جاده،خودمو زندگی کنم.
قصه هه هم تموم نشه.آخر نداشته باشه...
ازین عروسکا دیدی که شیش تا هستن تو یه جعبه همشونم عین همدیگه ان ؟
وقتی ازاون عروسکا داری اگه یکیشون گم شه اشکالی نداره که
تو هنوز پنج تا دیگه ازون عروسکا داری..
بیچاره عروسک اس.چون اون فقط تورو داره!
اما خب گور بابای عروسکه ...
سلام چقدر ناز این وبلاگ شما اگه اجازه بدین لینکتون رو بذارم خیلی قشنگه
آدم باید جایی بره که ارزش رفتن داشته باشه و اینجا ارزش اومدن داره
تو واقعا گیرا و جذاب می نویسی ! برام عجیبه در عین سادگی و کوتاهی پر مایه و پر نکته ست نوشته هات .. کنجکاوم بدونم چی می خوندی و چی می خونی .. منو یاد گزین گویه های بزرگان میندازی !! هنر کمی نیست . پاینده و همچنان پویا باشی
سلام
خب میدونی یه وقتایی باهات وافقم
بدجوری هم موافقم
گور بابای دختره ...
باشی...
سلام .. شب یلدای شما نیز مبارک و بخیر و شادی باد .. پاینده و شادکام باشید .. به امید روزهایی روشنتر !