اینجا،
آفتاب هم حتی
دروغی روشن است.
اینجا که من ایستاده ام،
-بر صخره ای بلند-
و پوزخندی ابدی..
تک به تک،
حقیقت را به سخره نشسته ام!
که با زوال هرکدام،
تنی لش،بر زمین می افتد..
آنجا،
تا چشم کار می کند،
استخوان است،
با هزاران سبابه ی بلند،
که با یقینی چندش آور،
آسمان را نشانه رفته اند...!
عالی بود