در تاریکی به تو رسیدم،
در تاریکی از تو جدا شدم.
نه!ساده نشو!
بین دو تاریکی،هیچ نوری نبود...

چه آدمهایی که بر صفحه مکرر روزهایم،
نقطه گذاشتند.
نقطه هایی که هرگز پاک نشدند!
اما به سبب حضورشان،هیچ اتفاقی مهمی هم نیافتاد!!!
........

دیشب داشتم فکر می کردم،چرا اونا اینطورین؟!
اون زمانی که باید نگاهت کنن،
اون زمانی که باید بهت گوش بدن،
اون زمان که باید کلمه ای بگن،....
...
وقتی رفتی،
حاضرند تموم این کارها رو انجام بدن.
.
.
.
.
این حرف منو همیشه یادت باشه.
هیچ وقت،هیچ کجا،هیچکس رو ،
اونقدر احمق فرض نکن که دروغات رو باور کنه.حتی اگه به روت نیاره!!!



نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:24 ق.ظ http://8051.blogfa.com

مطالب جالبی تو وبلاگ نوشتی یک سری هم به وبلاگ من بزن ضرر نمکنی ( لب تاپ رایگان ) بدون قرعه کشی ( بدون اینکه شما هزینه بپردازید ) منتظر شما هستم از دیگران عقب نمانید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد