هی
بیچاره دختره
بیچاره دختره دلش هی خوش بود
 هی هی هی ...
خب راستش گور بابای دختره
هیچی
همین بود!
قصه ها همیشه زود تموم میشن

من قصه میخوام
یه قصه که فقط مال خودم باشه.
یه قصه که توش خودم باشم ویه جاده که هیشکی ازش نگذره.
بعد جسدم،یعنی اون قسمت مجازیم رو بذارم وسط جاده هه که بخوابه،دیگه هم بلند نشه.
خودمم هی تنهایی بشینم کنار جاده،خودمو زندگی کنم.
قصه هه هم تموم نشه.آخر نداشته باشه...

 ازین عروسکا دیدی که شیش تا هستن تو یه جعبه همشونم عین همدیگه ان ؟
وقتی ازاون عروسکا داری اگه یکیشون گم شه اشکالی نداره که
تو هنوز پنج تا دیگه ازون عروسکا داری..
بیچاره عروسک اس.چون اون فقط تورو داره!
اما خب گور بابای عروسکه ...

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
المیرا و تنها پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:37 ق.ظ http://www.asemoun-hasty.blogsky.com

سلام چقدر ناز این وبلاگ شما اگه اجازه بدین لینکتون رو بذارم خیلی قشنگه
آدم باید جایی بره که ارزش رفتن داشته باشه و اینجا ارزش اومدن داره

سیاوش پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:22 ق.ظ http://siaavash.blogsky.com

تو واقعا گیرا و جذاب می نویسی ! برام عجیبه در عین سادگی و کوتاهی پر مایه و پر نکته ست نوشته هات .. کنجکاوم بدونم چی می خوندی و چی می خونی .. منو یاد گزین گویه های بزرگان میندازی !! هنر کمی نیست . پاینده و همچنان پویا باشی

نیما سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:11 ب.ظ http://loverkid.blogsky.com

سلام
خب میدونی یه وقتایی باهات وافقم
بدجوری هم موافقم
گور بابای دختره ...
باشی...

سیاوش چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:48 ب.ظ http://siaavash.blogsky.com

سلام .. شب یلدای شما نیز مبارک و بخیر و شادی باد .. پاینده و شادکام باشید .. به امید روزهایی روشنتر !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد