از دیروز بی خواب شدم.
شاید از عاشقی باشه.
آخه دیروز عاشق شدم!
درد عشق که می گن،همینه نه؟؟
دست خودم که نبود.
نشسته بودم رو نیمکت،که اومد نشست کنارم.
خوشگل بود.سبزه،با چشمای ِ خیره ی سیاه و درشت!
معلوم بود اونم از من خوشش اومده.
اولش هیچکدوممون به روی ِ خودمون نیاوردیم.
بد کم کم ترسمون ریخت و خجالتمون! کم شد.
یه کم بهم نزدیک شدیم و ...
زیاد صحبت نکردیم.ولی واسه شنبه قرار گذاشتیم.ساعت 7:30، کنار ِ همون شمشادا!
...
همیشه شنیده بودم آدم با نگاه اول عاشق می شه،باور نمی کردم!
مامانم هم همیشه می گفت،
آخرش یه قورباغه عاشق ِ تو می شه !!!
D:
قورباغه هام موجودات خوبینا ... فقط باید تابستونا قور قورشون رو تحمل کنی ...